English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3254 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lean mixture U مخلوط رقیق
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
auto lean U مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
thin U رقیق کردن لاغر کردن
thins U رقیق کردن لاغر کردن
thinned U رقیق کردن لاغر کردن
thinners U رقیق کردن لاغر کردن
thinnest U رقیق کردن لاغر کردن
rarify U رقیق کردن
dilute U رقیق کردن
rarefy U رقیق کردن
to wash down U رقیق کردن
thins U رقیق کردن
thinned U رقیق کردن
thin U رقیق کردن
thinners U رقیق کردن
thinnest U رقیق کردن
attenuate U رقیق کردن
dilutes U رقیق کردن
subtilize U رقیق کردن
diluting U رقیق کردن
dilution U رقیق کردن
extenuate U رقیق کردن
attenuating U رقیق کردن
attenuates U رقیق کردن
attenuated U رقیق کردن
diluted U رقیق کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
mingles U مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
melt U مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
mix U امیختن مخلوط کردن
etherize U بااتر مخلوط کردن
shuffling U بهم مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
mixes U امیختن مخلوط کردن
souse U با ترشی مخلوط کردن
mix U مخلوط کردن ترکیب
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
burden U مخلوط کردن بار
burdens U مخلوط کردن بار
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
shuffled U بهم مخلوط کردن
shuffle U بهم مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
commingle U بهم مخلوط کردن
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
tempered U مخلوط کردن مزاج
cross loading U مخلوط کردن بارها
tempers U مخلوط کردن مزاج
temper U مخلوط کردن مزاج
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
shuffles U بهم مخلوط کردن
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
wishy-washy U رقیق
ethereal U رقیق
diluting U رقیق
watery U رقیق
wishy washy U رقیق
thinnest U رقیق
pappy U رقیق
washy U رقیق
thin U رقیق
thins U رقیق
thinners U رقیق
rarer U رقیق
rarest U رقیق
attenuating U رقیق
attenute U رقیق
diluted U رقیق
dilute U رقیق
leaned U رقیق
attenuates U رقیق
lean U رقیق
attenuate U رقیق
light fog U مه رقیق
attenuated U رقیق
rare U رقیق
thinned U رقیق
dilutes U رقیق
leans U رقیق
diluter U رقیق کننده
dilute phase U فاز رقیق
dilutor U رقیق کننده
rarefactive U رقیق شونده
thinned U رقیق و ابکی
derichment U رقیق سازی
thinned U بطور رقیق
rarafaction U رقیق سازی
tender hearted U رقیق القلب
thin U رقیق و ابکی
thin U بطور رقیق
tender minded U رقیق القلب
diluent U رقیق کننده
dilution U رقیق شدگی
attenuant U رقیق کننده
thinnest U رقیق و ابکی
thins U بطور رقیق
pap U خوراکنرم و رقیق
thins U رقیق و ابکی
thinnest U بطور رقیق
lenis U رقیق فریف
thinning U رقیق گردانی
arrefication U رقیق سازی
poor lime U اهک رقیق
dilution U رقیق سازی
tender-hearted U رقیق القلب
thinnre U رقیق کننده
thinners U رقیق و ابکی
thinner U رقیق کننده
grout U ملاط رقیق
thinners U بطور رقیق
lean gas U گاز رقیق
finest U رقیق شدن خوب
fined U رقیق شدن خوب
fine U رقیق شدن خوب
smaze U غبار شبیه مه رقیق
crankcase dilution U رقیق سازی روغن
diluent U ماده رقیق کننده
diluted soluble oil U روغن حل شونده رقیق
diluting media U ماده رقیق کننده
slop U مشروب رقیق وبی مزه
liniments U مرهم رقیق روغن مالش
paint thinner U تینر یا رقیق کننده رنگ
lenis U دارای تلفظ نرم رقیق
slopping U مشروب رقیق وبی مزه
slopped U مشروب رقیق وبی مزه
liniment U مرهم رقیق روغن مالش
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
weakish U چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
this soup is mere wash U این سوپ خیلی رقیق است
pickling U غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com